پنجمین سالگرد درگذشت استاد ساعتی

روحش شاد و یادش گرامی باد

ساعتی، معلم عشق...

مستر ساعتی معلم همه سمپادی ها بودند. از یکی دو دوره قبل از انقلاب تا بچه های دوره 23 . هرکس در مورد ایشان چیزی می گوید و خاطره ای تعریف می کند. اما تصور این موضوع که چطور می شود آدم، معلم این همه نسل و این همه دوره باشد و هیچ کس از دستش کوچکترین ناراحتی و دلخوری هم نداشته باشد غیر ممکن است. چطور می شود...؟

یادم می آید اولین جلسه زبان اول دبیرستان را که مستر ساعتی آمدند سر کلاس. معلم به این خونسردی، مهربانی و خوش قلبی در تمام عمرم ندیده بودم. عجیب حوصله داشتند. از کیفشان چیزهای مختلفی در می آوردند و به بچه ها نشان می دادند. تقریبا چیزی از سال نگذشته بود که محبوب ترین معلم همه بودند...

مستر ساعتی عکاسی را خیلی دوست داشتند. عکس های خوبی هم می گرفتند و سر کلاس به بچه ها نشان می دادند. اما آنچه به یاد همه ما بیشتر از همه مانده است، شعر هایی است که با آن ها اسم رنگ ها، اسم میوه ها، فعل ها و ... را به ما یاد دادند.

فارسی حرف زدن مستر ساعتی را تا دانش آموز بودم ندیدم. دوران دانش آموزی آرزو داشتیم مستر ساعتی فارسی صحبت کنند. حتی دوست داشتیم کمی عصبانیتشان را ببینیم. ولی هرگز این اتفاقات نمی افتاد. فقط وقتی بعدها معلم شدم فارسی حرف زدنشان را دیدم. وقتی کلمه «خوبی؟» را از زبانشان شنیدم، فکر کردم اشتباه شنیده ام! فارغ التحصیل های سال های بالاتر تعریف می کنند که اصلاً فکر می کردند آقای ساعتی فارسی حرف زدن بلد نیستند...

همیشه در روزهای برگزاری سمینار علوم و فنون دبیرستان، آقای ساعتی جزء معدود دبیرانی بودند که نه تنها از تعطیل شدن کلاس ها در آن دو سه روز و تق و لق شدن کلاس ها از یک هفته قبل ناراحت نبودند، بلکه از تک تک غرفه ها بازدید می کردند و با حوصله، تمام توضیحات بچه ها را گوش می کردند.

ساعتی رفت. رفتن مستر ساعتی هم بهانه ای بود برای این که همه بار دیگر دور هم جمع شوند و ارزش ها را یادآوری کنند. مستر ساعتی معلم بود، و اگر پروفسور حسابی را استاد عشق نامیدند، ساعتی هم معلم عشق بود... روحش شاد.

و من، از رفتن مستر ساعتی تاکنون به این می اندیشم که اگر ساعتی معلم بود، من چه هستم؟؟! من با معلمی فرسنگ ها فاصله دارم...

 

دلنوشته ای از آقای دیار کجوری

 

 

بخشهایی از مصاحبه  با مستر ساعتی

یه بیت شعر؟به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست / عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست

پایان داستانی که عبارت آغازینش حمدالله ساعتی باشه؟ حمدالله یعنی کسی که حمد خدا رو بجا می آره. ساعتی هم یعنی هر ساعت. حمدالله ساعتی یعنی کسی که هر ساعتی حمد خدا رو بجا می آره. چون دنباله اسمم مفرد هم داره یعنی تنها کسی که...!

حرف آخر؟باز هم قدری فرمولی میشه، اینکه همدیگه رو دوست داشته باشیم. وقتی اینطور شد دیگه همه کارها درسته. دلت باید بجوشه برای این و اون.

***